سخنان افلاطون-سری اول
سخنان افلاطون
زينت انسان [در] سه چيز است : علم، محبت و آزادي.
((افلاطون))
==============
به دست گرفتن مال خود و انجام وظيفهي خويش، عين دادگري است.
((افلاطون))
==============
اگر روزي شأن و مقامت پايين آمد نااميد مشو، زيرا آفتاب هر روز هنگام غروب پايين مي رود تا بامداد روز ديگر بالا بيايد.
((افلاطون))
===============
بي صبري، شخص را از هيچ رنجي نمي رهاند، بلكه درد جديدي را براي از پا در آوردن او به وجود مي آورد.
((افلاطون))
================
سرعت و تندي [ انجام ] كار را مجوي، بلكه بر خوبي و درستي آن سعي كن. زيرا مردم از تو نپرسند كه در چه مدت كار را انجام داده اي، بلكه خوبي و بي نقصي آن را مي جويند.
((افلاطون))
================
نيرومندترين مردم كسي است كه خشم خود را نگه دارد.
((افلاطون))
================
آنگاه كه جوش و خروش هوي و هوس فرو مينشيند، مانند اين است كه انسان از دست شماري ستمگر ديوانه رسته باشد.
((افلاطون))
================
مرد بيخرد، هر اندازه هم توانگر باشد، هرگز نميتواند در درون خود، آسايش و آرامشي ايجاد كند.
((افلاطون))
=================
هر كس در نگهباني چيزي مهارت داشته باشد، در دزديدن آن هم ماهر خواهد بود.
((افلاطون))
==================
اگر به شخصي زيان رسانيم، آن شخص از جنبهي ويژگيهاي انساني پايين ميآيد و به بيان ديگر، از كمالات بشري او كاسته ميشود.
((افلاطون))
==================
هر گاه به مردم بدي كنيم، بيشتر بر تباهي آنها ميافزاييم.
((افلاطون))
ادامه مطلب